در گیرو دار مشغله های زندگی، بعضی اوقات دوست دارم همه چی رو کنار بزارم و کتاب بخونم. انگار هر کتابی رو که شروع می کنم میهمون خونه ای شده ام که منو امین خودشون دونستن و میخوان حرف های چن ساله ای رو از , ...ادامه مطلب
مردد بودم بنویسم یا نه!! ترسیدم فردا انگه سیاسی بودن یا جناحی بودن بچسبونن. یا با رفتن و اقامتم توی کشور دیگه مخالفت کنن. اما مگه چن روز زنده ایم که نخواهیم حرفای دلمون رو بگیم.مگه میشه آدم در قبال مر, ...ادامه مطلب
شاید زمانی که پدرم زنده بود کمتر بی تابش میشدم. اما دومین سالگرد پدرم داره نزدیک میشه و من هر روز یادم هست که تکه از پازل وجودم یه جایی خاک شده. هر روز که تو خیابون راه میرم مردای هم سن پدرم رو که میب, ...ادامه مطلب
زندگی ام واسم شده پازل. دوستش دارم. میخوام بدونم ته قصه ام چی میشه. حسی نسبت به گذشته ندارم.من نمیدونم تو این گذشته چیه! هر اتفاقی افتاده، لازم بوده بیافته تا من متفاوت زندگی کنم. و بخاطر این متفاوت ب, ...ادامه مطلب
کنی ای دوست مرا اینهمه آزار چرا !؟بزنی چوبِ حراجم سرِ بازار چرا !؟من که با حکمِ تو به حبسِ ابَد محکوممبَری هر لحظه مرا تا به سرِ دار چرا !؟از چه با سنگِ غمت تارِ دلم می شکنی ؟زخمه ها می زنی ای دوست بر, ...ادامه مطلب
فک می کردم فقط سمت ما سختگیریای خاصی داره. تا اینکه یه روز تو جمعی از دخترای تحصیلکرده دهه شصتی که هر کدومشون مال یه سمت ایران بودن که بعضا خونواده تحصیل کرده ای هم داشتن، گفتم: ما دهه شصتی ها چقد بدب, ...ادامه مطلب
من نمیدونم چه کاری لذت بخش تر از این میز ادارات هست که ملت ول کردن چسبیدن به گوشی هاشون!بخدا من خودم ادمی هستم که بعضی وقتا با کلی تلاش 5 ساعت کار مفید هم ندارم. من نمیگم همکارا 6 ساعت کار کنن، فقط 2 , ...ادامه مطلب
خیلی وقتا که بیکار می شم. با دانشجوا میشینم حرف می زنم.چن روز پیش یکی دو تا از بچه های دکتری اومدن مثل بجه های ارشد پرسیدن: ما که تو این دانشگاه ها چیزی یاد نگرفتیم!دانشگاه های ما به چه دردی می خورن؟ت, ...ادامه مطلب
خسته ام از چهره رسمی و مانتو شلوار های اتو کشیده دلم پیراهن گلدار می خواهد و لب هایی که از فرط خوشحالی هم نمی آید دلم کمی عاشقی می خواهد کمی شیطنت کمی رهایی خسته ام از حساب و کتاب های روزانه خسته ا, ...ادامه مطلب
ناتانائیل ، هیچ یک از شادی هایت را از پیش آماده مکن.هرجا که نمی توانی بگویی : چه بهتر، بگو؛ عیبی ندارد. در این گفته نویدی بزرگ برای خوشبختی نهفته است.ناتانائیل ، خدا را از خوشبختیت جدا مدان. من پیش از, ...ادامه مطلب
یه مدت پیش دانشجوای دکتریمون همه با هم قرار میذارن میرن کوه پسرا صبحونه املت آتیشی درست می کنن و بعد از خوردن صبحونه به اصرار یکی از دخترا ماهی تابه رو میدن اون بشوره میگه من داشتم با ناخون توشو پاک , ...ادامه مطلب
دیشب داشتم خاطرات قدیمیم رو ورق میزدم یاد عموهام افتادماصلا چه سال نحسی بود دو تا عموی جوونم باهم فوت کردن و بعدشم که بابا رفتچون عموهای دیگه ام پسر داشتن ما شده بودیم نورچشیای عموها. همیشه تو مهمونی, ...ادامه مطلب
پدرم تکه ای از پازل وجودم بود که جاش با هیچ تکه دیگه ای پر نخواهد شدچهارم ابتدایی بودمبابا از مسافرت که برگشت لباسای شب عید ما رو هم خریده بودلباس خواهرم مخمل بود و کوتاهلباس من گلدار بود و بلنداون شب, ...ادامه مطلب
کاربران گرامیاینجا یک وبگاه شخصیه،اینجانه ستاد همسریابیه و نه ستاد تبلیغات اسلامیخواهشمند است از گذاشتن هر گونه پیام خصوصی در این وبگاه جدا خودداری فرمایید.با احترامافروز همراهی , ...ادامه مطلب
دیروز رفتم تو توالت وضو بگیرم ،حس کردم یه چی نشست رو سرمسریع دستمو بردم که بکشم به سرم، یه دفعه یه سوسک گنده افتاد اومدم فرار کنم دیدم پشت در گیرافتادمهول شدم! شروع کردم جیغ زدن، اونم جییییییغااا !! , ...ادامه مطلب