موقعیت جغرافیایی ما باعث شده دمای هوای اینجا نسبت به مناطق دیگه تهران همیشه در سطح پایینتری باشه؛ بخاطر همین زمستونا با سیستم گرمایشی ام یخ میزنیم. هفته پیشم که گازوئیل تموم شده بود و جرات پیاده شدن ا, ...ادامه مطلب
کارشناسی که بودیم یه استادی داشتیم که خیلی استاد بود؛ هم با سواد بود؛ هم با اخلاق و هم با پرستیژ(دسیپلین دکتر جوری بود که علیرغم این همه دوست داشتنی بودن؛ همه از یک فاصله دورتر به ایشون ابراز ارادت م, ...ادامه مطلب
اینقد درگیر کارم که حتی تولد تو رو هم فراموش کردم. 8 سالت تموم شد و داری وارد 9 سال میشی. نمیدونم عمرم به پایان 9سالگی تو خواهد رسید یا نه... اما دوست دارم یکی باشه که روزای دلتنگیشو اینجا پرکنه... حر, ...ادامه مطلب
بعد ۲۱ روز حبس خانگی از ترس کرونا دانشگاه اعلام کرد تعطیل شدیممن که ساعت ۱۲ خبررو شنیدم بلافاصله بلیط برگشت رو گرفتم برا ساعت ۵.۵۵ تا وسیله هامو جمع کنم ساعت شد ۲ شب.رسیدم فرودگاه تا نیم ساعت مونده ول, ...ادامه مطلب
بابا این قرنطینه چرا تموم نمیشهما یه ماهه قرنطینه ایمکلی هزینه کردیم که ایام عید بریم ییلاق با لباس محلی تیراندازی کنیمولی الان نمیتونیم خونه خواهر برادرامونم بریم چه برسه به گشت و گذاربقول مامان هرجا هم بریم طرف سرما هم بخوره از چش ما میبینهخدایا من دوست دارم برم مهمونی؛اصلا همه قشنگی عید به همین دید و بازدیداست...روز اول عید کی میشینه پای لپ تاااپ, ...ادامه مطلب
به درجه ای رسیدم که راضیم برم بیرون کرونا بگیرم ولی تو خونه نمونم من الان سه هفته است که تنها دلخوشیم اینه که از پنجره خونه کوچه رو ببینم. اما نمیرم بیرون چون زن داداش خودم کادر پزشکیه و راضی نیستم بخاطر خودخواهی خودم برای آدمای اطرافم دردسر درست کنم.خدای مهربون بخاطر روزایی که از تو خیابونا رد میشدیم و فک نمی کردیم کار مهمی باشه و شکر نکردیم معذرت!الان میخوام ازت خواهش کنم همه چی رو برگردونی سر جای خودش. قول میدیم خودمون قدردان باشیم و به نسلای بعدی بگیم بخاطر همه چی قدردانت باشن., ...ادامه مطلب
بولای مرتضی گل ما سرشتند از ازل بر جبین ما علی مولا نوشتندهرچند نبودنت را باور نکرده ام و قلب من روزشماری می کنه برای دیدنت.من که هیچ!! احساس میکنم از نبودنت جایی از این دنیا درد می کنه!چقدر دنیا بی رحمانه تاخت و حتی در بودنت هم سیراب نشدم از دیدنت!امروز اینجام!تو این شهر غریب! به دور از اون تکه سنگی که بین من و تو یادگاری مونده!من به اون دعاهای سر نمازت بشدت محتاجم!کاش بودی... , ...ادامه مطلب
چقدر این زندگی بی ارزشهدیروز از سر کار که رفتم دیدم همه دوستام ناراحت نشستنپرسیدم چی شده؟گفتن جواب آزمایش هدی اومدهگفتم خب؟گفت:سرطان داره،خود دکتر دقیقا گفته: خیلی پیشرفت کرده، دیگه هم قابل درمانم نی, ...ادامه مطلب
شاید زمانی که پدرم زنده بود کمتر بی تابش میشدم. اما دومین سالگرد پدرم داره نزدیک میشه و من هر روز یادم هست که تکه از پازل وجودم یه جایی خاک شده. هر روز که تو خیابون راه میرم مردای هم سن پدرم رو که میب, ...ادامه مطلب
بارالها ، هیچوقت، هیچ جا، به هیچ بهانه ای تو را ترک نخواهم کرد...شاید افتان و خیزان باشمشاید بازی گوش و سهل انگارشاید غر بزنمو شاید نرسم به ارزوهایی که کردمو شاید مصیبت های دیگر در راه باشد و روزهای س, ...ادامه مطلب
دیروز ازمون زبان داشتم، ظرفیت تهران پر شده بود مجبور شدم برم قم. ساعت یک و دو بود رفتیم حرم فاطمه معصومه (س). از موقعه ای که ما وارد حرم شدیم. چن نفر مرده بودند. هی اوردن نماز خوندن و بردنشون.تا بچه ه, ...ادامه مطلب
انگار سال 98 دوست نداره با ما کنار بیاد... به قولا زیاد با ما حال نمی کنه.. بدشانسی پشت بد شانسی...تا اینکه مراسم ازدواجمم به هم خورد..مسئول خوابگاه مون که در جریان مسائل بود، از سر دلسوزی گفت: افروز, ...ادامه مطلب
کنی ای دوست مرا اینهمه آزار چرا !؟بزنی چوبِ حراجم سرِ بازار چرا !؟من که با حکمِ تو به حبسِ ابَد محکوممبَری هر لحظه مرا تا به سرِ دار چرا !؟از چه با سنگِ غمت تارِ دلم می شکنی ؟زخمه ها می زنی ای دوست بر, ...ادامه مطلب
من نمیدونم چه کاری لذت بخش تر از این میز ادارات هست که ملت ول کردن چسبیدن به گوشی هاشون!بخدا من خودم ادمی هستم که بعضی وقتا با کلی تلاش 5 ساعت کار مفید هم ندارم. من نمیگم همکارا 6 ساعت کار کنن، فقط 2 , ...ادامه مطلب
دیروز تولدم بود ،از نظر خودم روز خسته کننده ای بودکارمند بخش امانتمون رو جابجا کرده بودند و کلیه کارای امانت و پاسخ دهی هم با خودم بود. شنبه اول هفته، اتوماسیون اداری پر از نامه های ارجاع داده شده که , ...ادامه مطلب