آمده ایم که رنجی از دوش مردم جهان برداریم و بعد برویم 29 سال زندگی کردم و هنوز بجز درد بودن بر جامعه دردی از آن برنداشته ام
اما من از خدا می خواهم فرصتی به من عنایت کند تا بتوانم خدمتی به این بشریت بکنم
مراد از زنده ماندن امتداد خورد و خوابم نیست
توان دیدن دنیای ره گم كرده در رنج و عذابم نیست
هوای همنشینی با گل و ساز و شرابم نیست
جهان بیمار و رنجور است
دوروزی را که بر بالین این بیمار باید زیست
اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردی است
نمی خواهم بمیرم تا محبت را به انسان ها بیاموزم
بمانم تا عدالت را برافرازم
خرد را مهر را تا جاوندان بر تخت بنشانم
به پیش پای فرداهای بهتر گل بر افشانم
برچسب : نویسنده : afroozhamrahi67a بازدید : 133